قبل از واقعه ،
بعد از فاجعه:
غلامحسین منیرزاد
حادثه کوچکی نبود که بتوان سرسری از کنارش گذشت. انتخابات و گزینش بهترین افراد برای بزرگترین و ماندنی ترین کارهای شهر و شهر نگهداری- نظافت و تمیزی معابر مثل جاهایی که حتی یک ته سیگار در خیابان دیده نمی شود- رنگ آمیزی دیوارهای کوچه ها- گذرها- نظافت دو سمت عبور عابر پیاده با بقول ادبیات امروزی شهروندان – زیبایی مسیر عبور اتومبیلها با درختکاری و گلکاری همراه با شستن کف آسفالت در شبها مثل بعضی جاهای دیگر- ساختن تاتر و کتابخانه و پارک کودک در محلات از جمله محله خودمان(جانمی جان) – جواز و مراقبت برای ساختن ساختمانهای بلند و زیبا و ساختمانهای کوتاه ولی جا دار و مقاوم در برابر زلزله طبق الگوی شهرهای جاهای دیگر با نظارت منتخبین و آرشیتکتورهای شورای انتخابی با اولویت مدرنیزه کردن فضای عمومی شهربرای لذت بصری گردشگران که ببینند و به به بگویند با رعایت بهداشت عمومی (اگو- فاضلاب) و آسان برای رفت و روب و نظافت و سرعت در رساندن خدمات عمومی شهری و حادثه ها ( آتش سوزی ) به شهروندان و یقه گرفتن غاصبین و جابرین و متجاوزین به حریم عمومی شهر با قانون ( مثل رانندگی نکردن اتومبیل و موتور سیکلت و دوچرخه در پیاده روها ) یعنی حرمت امت را حراست کردن و مهمتر اینکه بهترین الگوهای زیبایی و آسایش را از همه جاهای دنیا برگزیدن و به شهر و شهروندان تقدیم کردن که همه اینها باعث رونق کسب و کار و تجارت و سیاحت و اشتغال جوانان و سربلندی پدران و شهروندان خواهد شد - خوب- با اینجای کار ایرادی نداشت و ندارد – برمبنای این خواسته منطقی و مقدس که حیثیت تمدن به انجام صحیح آن بستگی دارد، بهترین های شهر ما، یعنی کسانی که به همه گفته ها و قواعد و قوانین پیش گفته اعتقاد و ارادت دارند خود را کاندید فرموده اند و به ما شهروندها وظیفه انگشت گذاشتن روی بهترین از بهترها را قانون عنایت فرمود – از جمله – اشنایی با بهترین ها از روی عکس و نوشته – که این دو کلمه آخر یعنی عکس و نوشته حادثه قبل از واقعه است – اعلامیه ها را ( یک بسته ده هزار تایی ) کاندید محله ما داد دست من و دیگران هم بسته ها را دادند بدست عده ای دیگر مثل من که من، به هیچ چیز توجه ندارم نه به اطراف نه به زیبایی شهرم نه به بد و خوب کوچه و محله و در و دیوار های آن جز انتخاب شدن همسایه من که خود را کاندید کرده – لذا- من بچه های قد و نیم قد محله را اجیر کردم با مزد بسیار بالا ( هر نفر دو عدد ساندویچ فلا فل صد و پنجاه تومانی ) – انبوه اعلامیه را بدست چند نفر دادم دو عدد نردبان دو طرفه کوتاه روی دوش دو نفر چسب چوب آماده شده در سطلهای پلاستیکی را بدست عده ای – چند عدد قلم مو بدست چند تیم دیگر- تعداد متنابهی رنگ اسپره سیاه و قرمز و آبی و بنفش بدست عده متنابهی دیگرحمله به در و دیوار کوچه ها خیابانها و محله ها را آُغاز کردیم – از نیمه شب تا اذان صبح در و دیوار و بالا پایین شهر را تصرف عدوانی کردیم و نوشتیم و چسباندیم بدون اینکه از کسی بپرسیم اجازه هست؟ - اما چه مصیبتی – صبح قدری دیر از خواب بیدار شدم و دیر به خیابا ن آمدم و حیرت زده هیچ یک از اعلامیه های کاندید محله ما، همسایه مهربان ما را با آن شکر خنده اش در سطح شهر ندیدم – بله هشتاد گروه دیگر مثل گروه ما همان شب کار چسباندن را بپایان رسانده بودند و دیوارهای شهر زیر هشتصد هزار اعلامیه استتار گردیده بود طوری من گردن شکسته نتوانستم شهر خودم را، جائی که چهل و پنج سال در آن زندگی می کنم بشناسم – اما – من، که از یک من و دومن درست نشده ام – بیست و هشت من ( معادل 84 کیلو ) هستم – چطور خفت ِدفن شدنِِِِ ِ تصاویرِ رتوش شده ودیجیتالی شده و کامپیو تری چاپ شده هشت رنگ همسایه خودم را تحمل کنم – نمیکنم- که شب برای دومین بار- گروه ما- با ده هزار اعلامیه تازه چاپ شده حمله را آغاز کرد- نوشتیم و چسباندیم – روی هم و روی کاندید محله های دیگر تا خوب دیده شود – ولی باز فردا صبح – هیچ تصویری از عزیزِ لبخند دار ِ من در شهر ندیدم – زیرا گروههای دیگر هم شب قبل بیکار نماندند و هر گروه با ده هزار اعلامیه جدید به دیوارها حمله کرده بودند و تصاویر خوشرنگ و خندان همسایه ما را پوشانده بودند – این جنگ هفت شبانه روز ادامه یافت و شهروندان صبور و با فرهنگ و با حوصله شهر من با سر تکان دادن، مرا و دیگر گروهها را تحمل کردند بدون اینکه اعتراضی کنند – حالا می فهمیم در دل چه می گفتند ( آیا خجالت خواهند کشید ) – بهر حال – خجالت چیه؟ - حمله کنید تا پیروز شویم – بله – هفت روز را پشت سر گذاشتیم و واقعه خوب خیرِ روز هشتم را تحمل کردیم – روز دوشنبه همین هفته، یعنی سه روز پس ازرای و انتخاب بهترین، از منظره زشت دیوار سمت راست درب ورودی خودم که بیست و پنج سانت عرض و دو متر ارتفاع و جمعا نیم متر مربع مساحت دارد ناراحت شدم و فاجعه شروع شد – لذا – تیغ موکت بری- کارد- چاقو – سمباده – ابر – سطل آب – سیم ظرفشوئی – کاردک – نردبان دوطرفه آماده کردم دست آستین بالا زدم – هفت صبح شروع کردم و نه ونیم صبح خسته و کوفته کار را تمام کردم – صورت مسئله را خواندید؟ لطفا پیدا کنید تاریخ آینده تمیز دیدن شهر خودمانرا.
سلام . امیدوارم هر روز رو به ترقی گام بردارید .
برای ترقی نیازمند یاری شما مردم شریف هستیم